چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر شامگاه یکشنبه گذشته به کار خود پایان داد و فصل تازهای را در سینمای ایران گشود. اگرچه مدیران با کلیدواژههایی همچون رونق و شکوه در تلاش برای اعتبارسازی مضاعف فجر هستند و میخواهند به آن جلا بدهند اما بیتعارف باید گفت این جشنواره نه تنها هیچ رد و نشانی از اعتبار سالهای گذشته را با خود به همراه ندارد بلکه بیواسطه حال و روز سینمای ایران را هم به نمایش میگذارد؛ وضعیتی که نتیجه مستقیم سیاستگذاریهای متولیان فرهنگی است. این دوره از جشنواره با ۲۲ فیلم در بخش سودای سیمرغ و ۱۲ فیلم در بخش نگاه نو کار خود را آغاز کرد که به لحاظ ترکیب ژانر و تنوع موضوعی تقریباً تمام گونههای موجود در سینمای ایران را پوشش داده بود. طبیعتاً یکی از امتیازات این دوره نیز همین تنوع ژانری فیلمها بود اما علیرغم اینکه با جدول پر و پیمانی روبرو بودیم فیلمهای قابل توجه امسال انگشتشمار بودند و جشنواره فجر یکی از ضعیفترین دورههای خود را تجربه کرد. این درحالی است که در این دوره نیز شاهد کمترین میزان حضور فیلمسازان نامدار و برجسته سینما بودیم و فجر چهلودوم میزبان چهرههای کمتر شناخته شده بود.
انتخاب ۲۲ فیلم از میان ۱۰۶ فیلم متقاضی در بخش ملی و با این پیشفرض که آثار منتخب گلچینی از بهترین فیلمهای متقاضی بودهاند، نگرانیها را برای کیفیت سایر فیلمهای جامانده از جشنواره و در صف اکران دوچندان میکند! یکی از مهمترین سوالاتی که در نتیجه این انتخابها مطرح میشود این است که چرا تولیدات سینمای ایران تا این حد سیر نزولی به خود گرفتهاند؟ برای پاسخ به این سوال باید کمی عقبتر رفت، حتی تا زمان شیوع کرونا و خاموشی سینماها؛ طبیعتاً رکود سینما در آن دوران مدیران فرهنگی را با نگرانیهای عمیقی روبرو کرد؛ آنقدر که سالهای پس از کرونا اولین و تنها اولویت آنها فروش و رونقبخشی به گیشه بود که در آن دوران هم به عنوان یک تصمیم مقطعی قابل پذیرش مینمود، در این شرایط امکان تولید و اکران فیلمهای کمدی بیش از پیش برای فیلمسازان فراهم شد و فروش قابل توجه این دست تولیدات، بسیاری از سرمایهگذاران را هم به ساخت اینگونه فیلمها ترغیب میکرد.
به موازات آن، یک اتفاق دیگر هم رخ داد؛ سینمای اجتماعی به سرعت زیر سایه سنگین همین کمدیها رفت آن هم به چند دلیل؛ نخست اینکه به گواه بسیاری از فیلمسازان اخذ پروانه ساخت برای فیلمنامههای اجتماعی و بعضاً انتقادی کاری بس بعید و دشوار شده بود، از سویی دیگر نگرانی تهیهکنندگان برای ورود به رقابتی نابرابر در گیشه، آنها را از سرمایهگذاری در این بخش دلسرد کرده بود و تعدادی از فیلمسازان صاحب سبک هم خودخواسته یا تحت تاثیر شرایط نامطلوب از ساخت فیلم فاصله گرفتند و عملاً سینمای اجتماعی طی یکی دوسال گذشته به محاق رفت و فضا برای یکهتازی سینمای کمدی بازتر شد.
زنگ خطری که جشنواره فجر به صدا درآورد
طبیعتاً چنین اتفاقی در طول زمان اثرات خودش را بر سینما گذاشت و یکی از اولین نشانههای آن در جشنواره فجر رویت شد. درامهای اجتماعی که در جشنواره امسال حضور داشتند قریب به اتفاق فیلمهایی کماثر و خنثی بودند و طبعاً به توفیقی در اکران هم دست نخواهند یافت؛ مقایسه کنید با سالهای گذشته و تنوع فیلمهای ژانر اجتماعی از فیلمسازان صاحب سبک که سینماداران برای اکران آنها از یکدیگر سبقت میگرفتند. چند نمونه دیگر از فیلمهای جشنواره هم احتمالاً بدون اکران در سینما سر از تلویزیون درخواهند آورد و تعدادی هم شکست بیچون و چرایی را در جذب مخاطب تجربه خواهند کرد. فیلمهای ژانر دفاع مقدس هم که مخاطبان خاص خودشان را دارند احتمالاً فروش متوسطی را تجربه کنند و از آنجایی که عملاً سرمایهگذاران آنها دغدغه گیشه ندارند حتی به فروش کم این فیلمها هم رضایت میدهند.
مشارکت نهادآثار فجر چهلودوم هم خواهد افتاد و جز انگشتشمار فیلمهایی همچون «تمساح خونی»، «صبحانه با زرافهها» و یکی دو فیلم دیگر باقی آثار اقبال چشمگیری در گیشه نخواهند داشت و متولیان فرهنگی برای رونق سالنهای سینما باز هم باید دست به دامان کمدیها شوند.ها در ساخت فیلمهای دفاع مقدسی
امسال سهم عمده فیلمهای جشنواره به نهادهای دولتی اختصاص داشت که برخی از آنها نیز به صورت مشارکتی میان دو تا سه نهاد و سازمان تولید فیلم را برعهده داشتند. طبیعتاً ساخت فیلمهای دفاع مقدسی و با محوریت استراتژیک به دلیل شرایط تولید و هزینههای گزاف آن از عهده بخش خصوصی برنمیآید و نهادها و ارگانهای بسیاری هستند که توانایی پاسخگویی به این دغدغه را دارند. «آسمان غرب»، «مجنون»، «قلب رقه»، «احمد» و «دستهای ناپیدا» از جمله فیلمهایی با محوریت شهدا و دفاع مقدس بودند که به جز «دست ناپیدا» که یک شکست تمامعیار در فیلمسازی و سوژهسوزی بود، باقی این فیلمها وضعیت نسبتاً بهتری داشتند. البته که در اختتامیه هم سهم قابل توجهی از جوایز به تولیدات این نهادها اختصاص یافت و ۱۱ سیمرغ بلورین و ۴۷ نامزدی برای فارابی و ۱۰ سیمرغ بلورین برای حوزه هنری تنها بخشی از دستاوردهای ارگانهای دولتی از فجر امسال است که بیش از پیش جشنواره را به دورهمی نهادهای دولتی تبدیل کرد. حالا در کنار اینها بیتوجهی به برخی فیلمهای بخش خصوصی را هم اضافه کنید که ظاهراً حضورشان فقط برای جلای ویترین فجر بوده و بس. نمونه آن «صبحانه با زرافهها» ساخته سروش صحت است که در کمال تعجب در هیچ بخشی کاندیدای دریافت سیمرغ نشد اما مطمئناً در گیشه فروشی بیش از همه فیلمهای ارگانی را تجربه خواهد کرد.
فیلماولیهایی که در یادها میمانند
بسیاری از فیلمهایی که تجربه اول فیلمسازانشان بودند از برخی آثار کارگردانان باتجربه امسال چند گام جلوتر بودند. نمونه آن «تمساح خونی» ساخته جواد عزتی است که فرمول تازهای از کمدی را به سینما آورد و مطمئناً پس از این، نسخههای مشابه این فیلم را بیشتر در این ژانر خواهیم دید. همچنین فیلم «آپاراتچی» که در ادای مفاهیم و مضمون مورد نظرش در قالبی طنازانه موفق ظاهر شد تا «پرویزخان» که در میان فیلمهای ورزشی ساخته شده یک گام رو به جلو بود. «باغ کیانوش» دیگر فیلمی بود که برپایه اقتباس ادبی ساخته شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت اما این فیلم هم در میان نامزدهای سیمرغ جایگاهی نداشت.
سهم گیشه ۱۴۰۳ از ویترین فجر چهلودوم
گیشه فیلمهای جشنواره فجر امسال تا حدود زیادی قابل پیشبینی است؛ اما بد نیست اشارهای کوتاه به گیشه فیلمهای سال قبل هم داشته باشیم. بر طبق آمار منتشره از مجموع ۲۴ فیلم اکران شده در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر، ۱۲ فیلم در سال جاری اکران شده که مجموع فروش این فیلمها کمتر از ۹۲ میلیارد تومان بوده که ۶۰ میلیارد این رقم فقط متعلق به انیمیشن «بچه زرنگ» است و به عبارتی سهم فجر چهلویکم از گیشه هزار میلیاردی امسال، رقمی کمتر از ۱۰۰میلیارد تومان بوده است. اتفاقی که امسال در مورد آثار فجر چهلودوم هم خواهد افتاد و جز انگشتشمار فیلمهایی همچون «تمساح خونی»، «صبحانه با زرافهها» و یکی دو فیلم دیگر باقی آثار اقبال چشمگیری در گیشه نخواهند داشت و متولیان فرهنگی برای رونق سالنهای سینما باز هم باید دست به دامان کمدیها شوند.
نظر شما